حضرت سکینه(س)، نوحه و زمزمه اَبتا اَبتا شده خون جگرم چادرم چادرم برده شد ز سرم خون رود از چشم ترم بابا گَرد صحرا شد معجرم بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله *** اَبتا اَبتا کوفیان چه بدند عوض تسلیت عمّهام را زدند موی من از خون تو گلگون شد جگرم خون شد، جگرم خون شد ابی عبدالله، ابی عبدالله *** خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر خیز و ما را به سوی مدینه ببر کوفیان ظالم، کودکان تنها تو و خاک و خون، ما و دشمنها ابی عبدالله، ابی عبدالله *** پیکرت مانده در، دشتِ کرب و بلا با سرت میروم، سوی شام بلا اشکم آب غسلِ تنت بابا خاک صحرا شد کفنت بابا ابی عبدالله، ابی عبدالله *** بر دل عالم از، غم شراره زدم بوسه بر حنجرِ، پاره پاره زدم وقت بوسیدن کعب نی خوردم دم به دم زنده گشتم و مردم ابی عبدالله، ابی عبدالله *** گریه بر این تنِ، غرقِ خون میکنم گیسویم را زِخون، لالهگون میکنم میرسد بر گوشم در این صحرا وا حسینایِ مادرت زهرا ابی عبدالله، ابی عبدالله *** کعب نی بر تنِ، من نشانه زده کی پدر کشته را، تازیانه زده جانِ بابا من، دخترت هستم وارثِ زهرا، مادرت هستم ابی عبدالله، ابی عبدالله ***