آنکه از اول ماه دست مرا گرفته سی شب برای من در میخانه جا گرفته
3954
47
- ذاکر: مهدی رسولی
- سبک: شعر اول
- موضوع: مناجات با خدا
- سال: 1401
پشت درب خانهات بر خاک صورت میکشم
تا که تحویلم بگیری از تو منت میکشم
بندگان مخلصت آمادهی مهمانیاند
من آنقدر خالیست دستانم خجالت میکشم
غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه
هرچه خاری میکشم از دست غفلت میکشم
کور خوانده نفس اماره دلم دست علیست
هرچهام باشم مگر دست از ولایت میکشم
با ولای مرتضی آقای عالم میشوم
بی علی یک لحظهام باشم حقارت میکشم
دور ماندم از وطن از صحن ایوان نجف
یاد انگور ضریش آهِ حسرت میکشم
تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین
جای سرمه بر دو چشمم خاک تربت میکشم
دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من
زیر این پرچم نفس آرام و راحت میکشم
یک توسل بر رقیه حاجتم را میدهد
بی خودی گاهی پیِ حاجت ریاضت میکشم
***
دیدهای بابا مرا همراه عمههای خود
در سنین کودکی درد اسارت میکشم
بابا چند روزی میشود چیزی نگفتم با کسی
من خجالت از سخن گفتن به لُکنت میکشم
چند جای استخوانهای نحیفم لِه شده
هر تکانی میخورد جسمم مشقت میکشم
بیتاب و شعلهورم اصلا خبر داری
از دوریات در به درم اصلا خبر داری
تا که تحویلم بگیری از تو منت میکشم
بندگان مخلصت آمادهی مهمانیاند
من آنقدر خالیست دستانم خجالت میکشم
غفلتم باعث شد از چشمت بیافتم با گناه
هرچه خاری میکشم از دست غفلت میکشم
کور خوانده نفس اماره دلم دست علیست
هرچهام باشم مگر دست از ولایت میکشم
با ولای مرتضی آقای عالم میشوم
بی علی یک لحظهام باشم حقارت میکشم
دور ماندم از وطن از صحن ایوان نجف
یاد انگور ضریش آهِ حسرت میکشم
تا که چشمم تر شود یاد لب خشک حسین
جای سرمه بر دو چشمم خاک تربت میکشم
دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگیِ من
زیر این پرچم نفس آرام و راحت میکشم
یک توسل بر رقیه حاجتم را میدهد
بی خودی گاهی پیِ حاجت ریاضت میکشم
***
دیدهای بابا مرا همراه عمههای خود
در سنین کودکی درد اسارت میکشم
بابا چند روزی میشود چیزی نگفتم با کسی
من خجالت از سخن گفتن به لُکنت میکشم
چند جای استخوانهای نحیفم لِه شده
هر تکانی میخورد جسمم مشقت میکشم
بیتاب و شعلهورم اصلا خبر داری
از دوریات در به درم اصلا خبر داری
نظرات
نظری وجود ندارد !