آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست در عاشقی اصلا ضرر مد نظر نیست دربهدری دارد به دنبال خودش عشق عاشق نبوده هرکسی که دربهدر نیست پروانه را دیدم که خاکستر نشین شد پروانه یادم داده عاشق فکر پر نیست قدر جوانی را بدان و گریه کن باش من شک ندارم وقت پیری بی اثر نیست من گریه کردم هر کجا قلبم شکسته پس گریههای من کم از شقالقمر نیست این کاسه را باید پر از مهر علی کرد اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست حتی صدایش در نیامد پشت آن در جانم به زهرا که شبیهش در بشر نیست آتش گرفته صورتش پایش نلرزید آدم که عاشق میشود فکر خطر نیست ای تو جانِ جان من، دین من، ایمان من (ابا عبدالله، ابا عبدالله)۵