حضرتِ بارون نشسته

حضرتِ بارون نشسته

[ حسین ایمانی(سحراشک) ]
حضرتِ بارون نشسته 
رو دستایِ بانویِ آب 
الحمدللّه خدا داد 
خواهر و یاور به ارباب

لبخندِ عشق و تولّا
رو لبهایِ ماه درخشید 
لبخندی که روزِ اوّل
زد حرفِ آخر به ارباب 

صدایِ زیبایِ عشق به 
گوشِ مدینه رسیده
هزار ماشااللّه به بی‌بی
اللّهُ‌اکبر به ارباب 

زینب   زینب زینب /۴/

ذخیره‌یِ کربلایِ .....
سلطانِ دلها حسینه 
یاری دادن با کمالِ ......
زهرا و حیدر به ارباب

مجنون و لیلی کدومه
فرهاد و شیرین کی باشن
عشقو می‌بینم میونِ .....
چشمایِ خواهر به ارباب

هزار تا حرف داره هر بیت
از غزلِ حافظ امّا
هزار تا حافظ فدایِ ......
حرفِ چشمِ تر به ارباب

زینب   زینب زینب /۴/

بی‌بیِ هفت آسمونه
آسمونا خاکِ پاشن‌
اُمیدی میده فراتر
از صد تا لشکر به ارباب

همیشه می‌مونه پایِ .....
برادری که غریبه‌
سرِ شکسته‌َش می‌خونه
زینب میده سر به ارباب 

خطبه‌هایِ شام و کوفه‌َش
عاشورا رو زنده کرده 
هیچ کسی خدمت نکرده 
از بی‌بی  بیشتر به ارباب 

زینب   زینب زینب /۴/

شفاعتِ عاشقایِ .....
حسین با زهراسو زینب
نزدیک‌تر از هر کسیه 
زینب به مادر  به ارباب 

نوایِ زینب یازینب 
ورودیِ فاطمیه‌َست
باید بده شالِ مشکی 
زینبِ مضطر به ارباب 

اهالیِ فاطمیه 
با ذکرِ زینب می‌گیرن‌
مجوّزِ نوکریو 
تا روزِ محشر به ارباب 

زینب   زینب زینب /۴/


sehreashk@

نظرات