انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً

انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً

[ داود قاضی ]
{انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً}
{هر مؤمنى که آفریده می‏شود خداوند متعال
محبّت حسین  را در گِل او خمیر می‏کند}

خدا گل من رو با محبتت سرشته
هرجایی روضت باشه اونجا برام بهشته

خدا خیرم و خواسته // من و توو راه عشق تو آورده
پدرم دستم و به // دستای مهربون تو سپرده

خدا خیرم و خواسته

خداروشکر، هستیم از هستته
خداروشکر، دستم توو دستته
خداروشکر، چشمام گریون توئه

خداروشکر، عشقت توی سینمه
خداروشکر، قلبم با تو میزنه
خداروشکر، این دل مجنون توئه

{انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً}

وقتی که چشمام از اشک شبیه دریا میشه
از تووی قلبم انگار حرمت پیدا میشه
خدا خیرم و خواسته // نمک زندگیم از روضه هاته
گفته که مادرم این // پسرم نوکر سینه زناته

خدا خیرم و خواسته

خداروشکر، ای دارو ندارم  
خدارو شکر، عشق تو رو دارم
خداروشکر، اسمت میکنه مستم

 تمومیِ، روز و ماه و سالم
خداروشکر، با تو خوبه حالم
خداروشکر، خیلی به تو وابستم

انّ للحسين فى قلوب المؤمنين محبّةً مكنونةً

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات