آسمون و نُه فَلک با چرخِ گردون

آسمون و نُه فَلک با چرخِ گردون

[ حسین ایمانی(سحراشک) ]
آسمون و نُه فَلک با چرخِ گردون
با ستاره شد به امرِ حق چراغون 
لب‌هایِ اهلِ ولایت شده خندون

خاک و آب و آتیش و باد 
اومدن سرمست و دلشاد
واسه تبریک پیشِ سجّاد

می‌بینم تویِ مدینه ماهِ کامل 
به وَاللّه    به وَاللّه
می‌خونم تا وقتی که می‌تپه این دل
به وَاللّه    به واللّه
که جونم فدایِ باقر و حسین و ابوفاضل

نوه‌یِ آقام حسین اومد  ( خوش اومد /۳/)

ماهِ کامل مشتریِ رویِ ماشِه
طاقِ افلاک عکسِ طاقِ ابروهاشه‌
رشته‌یِ دلها گِره به گیسوهاشه

شکافی بر دلِ علمه
معنیِ مطلقِ حِلمه
باقرِ آلِ ائمّه

سرِ نوکرِ شما بالاست همیشه
به واللّه   به واللّه
ارباب اینجوری جایی پیدا نمی‌شه 
به واللّه   به واللّه
هر کسی نوکرِ بهتریه  عینِ آقایی‌شه

نوه‌یِ آقام حسین اومد  ( خوش اومد /۳/)

دوّمین محمّدِ اهلِ ولایی
نونهالِ تشنه‌یِ دشتِ بلایی 
شاهدِ خون‌جگرِ کرب‌و‌بلایی

دیده‌ای حمله‌یِ لشکر
ناله‌یِ زینبِ مضطر
رویِ نیزه سرِ دلبر

تو به کودکیِ خود دیدی شکنجه 
به واللّه     به واللّه
تو ستم کشیدی از آلِ امیّه
به واللّه     به واللّه
تو به ویران دیده‌ای جان دادنِ عمّه رقیّه

 نوه‌یِ آقام حسین اومد  ( خوش اومد /۳/)

sehreashk@

نظرات