داغ بنی‌الزّهرا

داغ بنی‌الزّهرا

[ عبدالحسین ]
داغ بنی‌الزّهرا ؛ دوباره شد تازه
چه ازدحامی شد ؛ بر درِ دروازه

دختر فاطمه شده گرفتار
با چادر پاره میون انظار
کسی که رنگ کوچه رو ندیده
حالا دارن میبرنش به بازار

وای حسین وای حسین

به پیش آل الله ؛ شراب میخوردن
به هم میگفتن که ؛ خارجی آوردن

خنده به اشک اسرا می کردن
دورشو هلهله به پا می کردن
نامردا پیش دخترای حیدر
سبِّ علی مرتضی می کردن

وای حسین وای حسین

سرِ حسین گرمِ ؛ خوندنِ قرآنه
همه بدونن این ؛ سرِ مسلمانه

بسته رو نیزه چشمای ترش رو 
نبینه دستِ بسته خواهرش رو 
دارن سرِ شش ماهه رو میارن
یکی بگیره چشم مادرش رو 

وای حسین وای حسین

منبع:کانال نوحه  مجمع  الذاکرین

نظرات