یاد سحرهای مدینه بخیر

یاد سحرهای مدینه بخیر

[ پیام کیانی ]
یاد سحرهای مدینه بخیر 
یاد مناجات و نمازهای شب 

دلم برای فاطمه‌ام تنگ شده 
دنیا به ما وفا نکرده زینب 

یا اباعبدالله...

یادمه اون نافله‌های کبود 
میان نافله‌ش چه گریه‌ها کرد 

چقدر با آن بازوی لطمه خورده‌ش 
قنوت گرفت همسایه رو دعا کرد 

*******

قطره به قطره 
هی می‌ریزه خون از فرق سرم 

لحظه به لحظه 
میشه نزدیک دیدار دلبرم 

از غم دوری سخت می‌گذره نماز آخرم 
من توی بستر، اشک می‌ریزم به یاد همسرم 

سجاده‌شو کنار بسترم گذاشتم 
چادر نمازشو زیر سرم گذاشتم 

اشکم بند نمیاد به یاد لحظه‌ای که 
سنگ لحد به روی دلبرم گذاشتم 

ای روزگار
به هم زدند دنیای منو 
توی کوچه می‌زدند زهرای منو 

ای روزگار
همون جا بود که قلبم گرفت 
قنفذ نامرد زهرامو ازم گرفت 

ای روزگار زود باش بگو کی‌ام نامرد 
چشاتو خوب وا کن من علی‌ام نامرد 

یه کاری کن داری می‌بینی منم 
آخ نفسم آخ بچه‌ام زنم 

کاشکی یکی پاشه و بگه بجای من 
چند نفری مرد رو نمی‌زنند چه برسه به زن 

ای در نیم سوخته طاقت بیار نامرد 
این فاطمه‌ست زود باش برو کنار نامرد 

یه کاری کن داره می‌سوزه تنش 
آخ چادرش سوخت آخ کشتنش 

کاشکی یکی باشه و بگه جای حسن 
چند نفری مرد رو نمی‌زنند چه برسه زن

نظرات