یوماه یوماه یومه المظلوم یومه العطشان یومه الغریب یوماه یا حسین (بُنَیَ)۵، قتلوکَ (بُنَیَ)۵، ذبحوکَ فرقةٌ بِسیوف، فِرقةٌ بِسنان میزدن حسینمو، پیاپی و بی امان لطماتُ قلوب، چقدر تشنه بود که دم از عطش میدید آسمون و شمر و دود ای حسین غریب، شاه شیبُ الخضیب چه خبر شده تو مقتل، که میاد عطر سیب شاه شیب الخزیب، ای حسین غریب... یُاماه... رفته توی گودال، شده دورش جنجال دست و پا میزنه که فاطمه رفته از حال میگه خیلی دیره، تشنهلب میمیره قتل صبرش داره جون همه رو میگیره چشم عالم کوره، خواهرش گریونه تا سه روز جسم شریفش رو زمین میمونه فرقةٌ بالخَشَب، فرقةٌ بالعصا مثل مادرم زدن حسینمو بی امان کشتهی گریهها، سر جدا از قفا السلام علی مرمل باالدما حسین وای وای وای...