یا رسول الله، چه خوب اَدا کردند، حقِ ذَبِی القُربیٰ رو هیزم آوردند، آتیش زدند درِ، خونهی زهرا رو زهرا، پشت در مونده بود و فریاد میزد بابا علی دستش بسته بود و فریاد می زد زهرا دلم خونِ، که میبینم، سِتَم میشه، به آلُ الله چی آوردند، به روزِ اهلِ بِیتِت، یا رسولَ الله اَبَا زهرا... آه از اون ساعت، که روضه خوندی از کربلا، واوِیلا از حسین و از، یه جسمِ پا مال و،یه بوریا، واوِیلا گفتی، تشنه کشته میشه، حسینم، تک و، تنها الان، روی سینَمه فردا، روی خاکِ صحرا جدا میشه، سرِ پاکِش، جلو چشمای آل الله چی آوردن، به روزِ اهلِ بِیتِت یا رَسولَ الله اَبَا زَهرا...