گرچه با اجبار اختیارم را گرفتی

گرچه با اجبار اختیارم را گرفتی

[ علی اکبر حائری ]
گرچه با اجبار عصیان اختیارم را گرفت 
گریه‌های بی‌اراده چشمِ تارم را گرفت 

من که خیلی از محبت‌های او شرمنده‌ام 
از کریمی که خودش دنبال کارم را گرفت 

من‌توقع داشتم در می‌زنم ردم کند 
جای دعوا کردن من کوله بارم را گرفت 

دید که خسته شدم، فوراً در آغوشم کشید 
او مجالِ این همه داد و هوارم را گرفت

گرچه ناپاکم علی عبدِ نجف را می‌خرد 
خاکِ نعلینش تمام شوره‌زارم را گرفت 

مادری خورده زمین، تا من نیوفتم بر زمین 
با غبارِ چادرش، گرد و غبارم را گرفت

******

مادر می‌خوردی، من سه شعبه خورده‌ام
از کسی که با کمانش شیرخوارم را گرفت

من فدای دست بر پهلو گرفتن های تو
نیزه‌ای که خورد بر پهلو قرارم را گرفت

پشت در تو یک لگد خوردی و من صدها لگد
شمر با آن خنجرش راه فرارم را گرفت

زبونم لال حسین، تَهِ گودال حسین
یه نفر گفت بهت، کَیفَ احوال حسین

پدرت ساقی کوثره بهت آب بده
بگو بهت آب بده
تشنه‌ای بگو که مادرت بهت آب بده
بگو بهت آب بده

تا دلت بخواد نیزه هست حسین
دیدی آخر دل خواهرت شکست حسین

تا دلت بخواد بی مروتن
تو کجا و زیر نیزه دست و پا زدن

تو تشنه، اسب دشمن آب می‌خورد 
از این همه مظلومیت حیرانم آقا 

*****
فرق سرم وا شد ولی دردم دوا شد
حیدر از این دنیای بی‌زهرا رها شد
فُزتُ و رب الکعبه رو گفتم بدونن
زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد

زخم بدن راحت تر از زخمای نیشه
زخمِ زبون می‌زد به من دنیا همیشه
گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی
حق داره خب تو کوچه آفتابی نمی‌شه 

گفتم چرا به رفتنت اصرار داری
گفتی باید ثابت کنم که یار داری
یادم نمیره با سراپای وجودم
گفتم نرو زهرای من! تو بارداری

*****

به غیرتم برخورده
غریبه پیش مادرم صداشو بالا برده
چه ضرب دستی داره
من موندم مادر من چه‌جوری تاب آورده

واسه فدک، مادرو گرفت زیر باد کتک
بی شرفه، مادرم با یه اَرازل طرفه

*****

تو قبر خوابیدی و بیدارِ تو هستم
مشتاقِ مرگ و صبحِ دیدارِ تو هستم
با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم
من بیست و نه ساله عزادار تو هستم

این غصه‌های کهنه جا کرده تو سینه
آره دیگه دنیای بی زهرا همینه
این زینبم غصه زیاد داره، بذارید
حداقل دیگه منو این‌جور نبینه

روزی همین‌جا رو سرش سنگا می‌بارن
سر به سرش توو کوفه شاگرداش می‌ذارن
توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد
می‌میره حرف بوریا پیشش بیارن

سنگه خلاصه دشمن اصلی شیشه
شد وقت رفتن دم‌دمای گرگ و میشه
خون خیلی از من رفته و خشکیده لب‌هام
آدم که زخمی باشه دائم تشنه می‌شه 

از تشنگی هر آدمی از حال میره
یک ساعتش واسش قد یک سال میره
فکر حسینم، دردمو از یاد بردم
تنها و تشنه‌لب تَهِ گودال میره

******

سنان کوتاه بیا
خواهرش داره می‌بینه یکمی راه بیا
کمتر با نیزه پیشِ پیکرِ شاه بیا

از تنش دست بکش
جلوی فاطمه از پیرهنش دست بکش

سنان مستی برو
دیگه بسه تو رو هر کی می‌پرستی برو
جلوی فاطمه پهلوشو شکستی برو

نظرات