کائنات گریه کردند همه ممکنات گریه کردند ماهیهای تو دریا برای لبات گریه کردند بیامون گریه کردند با آسمون گریه کردند گرگهای تو بیابون برا تو خون گریه کردند مثل مادر مردهها برات زار میزنم مثل خاک کربلا برات زار میزنم هم صباح و هم مساء برات زار میزنم من زار میزنم **** با صدات گریه کردند آقا تو عزات گریه کردند اسبهای دورِ گودال برای رگهات گریه کردند بیصدا گریه کردند، به آقای ما گریه کردند وقتی پایین میرفتند، همه نیزهها گریه کردند مثل مادر مردهها برات زار میزنم مثل خاک کربلا برات زار میزنم هم صباح و هم مساء برات زار میزنم من زار میزنم **** خواهرت گریه کرده با مادرت گریه کرده سنگ داغ تنور هم برای سرت گریه کرده با جنون گریه کرده برای تو خون گریه کرده وقتی انگشت رو برید خودِ ساربون گریه کرده حتی مست گریه کرده پیشونیت شکست گریه کرده مادرت وقتی که شمر رو سینهات نشست گریه کرده با تنت گریه میکرد برای پیرهنت گریه میکرد هر کسی که میومد برای کشتنت گریه میکرد مثل مادر مردهها برات زار میزنم مثل خاک کربلا برات زار میزنم هم صباح و هم مساء برات زار میزنم من زار میزنم **** با عدو گریه کرده نیزه تو گلوت گریه کرده چکمه وقتی تنت رو کرده زیر و رو گریه کرده نوکرش گریه کرده هی برابرش گریه کرده شمر با خنده بریده ولی خنجرش گریه کرده مثل مادر مردهها برات زار میزنم مثل خاک کربلا برات زار میزنم هم صباح و هم مساء برات زار میزنم من زار میزنم **** با سرت گریه کردند با خواهرت گریه کردند ریگهای تو بیابون برای دخترت گریه کردند با سرت گریه کردند با مادرت گریه کردند شونهها تو عزای مویِ دخترت گریه کردند مثل مادر مردهها برات زار میزنم مثل خاک کربلا برات زار میزنم هم صباح و هم مساء برات زار میزنم من زار میزنم **** (از گیسوی زیبای من تا که ببافی یک چیزهایی مانده اما آنقدر نه دیشب که گیسویم دست باد افتاد گفتم بکش، باشد ولی از پشت سر نه)