چه غباری! دو چشم من تار است ردّ خون چیست روی دیوار است؟! چه به روز دو چشمت آورده؟! چشمهایت چرا ورم کرده؟! مثل مردی لبالب از دردم با چه رویی به خانه برگردم؟! حسنجان... ... بعد آن کوچه فقط روی لب تو آه بود غصّه میخوردی از اینکه قدّ تو کوتاه بود