پاشو بیا عرض ارادت کن

پاشو بیا عرض ارادت کن

[ علی اکبر حائری ]
پاشو بیا عرض ارادت کن 
یه نفَس بکِش عبادت کن
خیلی عجیبه این قصه
به شکاف کعبه دقت کن

مگه در نداشته اون خونه
که از اون بیاد و برگرده
یقیناً خدا برا عشقش
درِ اختصاصی وا کرده

اینو دیگه هر کسی که رفته باشه
تو شلوغیای مهمونی می‌دونه
مهمونِ ویژه رو از درِ خصوصی
صاحبِ خونه میاره توی خونه

‌شور تو اذونمی، نغمه‌ی عاشقونه‌می
حیدر کراری، بابامی، تو جونمی
توی کعبه هم خدا بهت همون اول گفت
تو که مهمون نیستی، علی تو صاحب‌خونه‌می

علی مولا، علی مولا... 

علی پهلوونِ شاخص بود
تو اُحُد، تو خندق و خیبر
قصه‌هاش پُره توی تاریخ
از اینا به راحتی نگذر

توی خیبر هرکسی می‌رفت
میومد نادِم و شرمنده
علی رفت و فتح خیبر کرد
تازه از جا درو هم کنده

گفتن اسب پیر تو نفَس نداره
گفت به جوون‌تر احتیاج ندارم
نه به دنبال کسی میرم تو میدون
نه که از معرکه‌ها اهل فرارم

پسر بنتِ اَسَد، جلوه‌ی اللهُ الصمد
هر حرفی که زدی بعداً سوره‌ش میومد
بهتر از اسم شما نبوده، دیگه‌م نمیاد
مطمئنم خودتم می‌گفتی یا علی مدد

علی مولا، علی مولا...

نظرات