وقتی یزید بوسه به بوزینه می‌زند

وقتی یزید بوسه به بوزینه می‌زند

[ سیدرضا نریمانی ]
وقتی یزید بوسه به بوزینه می‌زند
با محرمان خود مِی نوشینه می‌زند

تاریخ بی‌عدالتی و جور و حق‌کُشی
وقتی لگد به پهلوی آیینه می‌زند

تا قرن‌ها یهودیِ از خیبر آمده
وقتی دَم از عداوت دیرینه می‌زند

سرها به خون و خاک می‌افتند و شمرها
پیشانی مبارکشان پینه می‌زند

قاضی شریح را عجبی نیست این زمان
گر باده زیر خرقه‌ی پشمینه می‌زند

دردا زمان زمانه‌ی قاضی شریح‌هاست
می‌بیند و ز فاجعه حرفی نمی‌زند

در مجلسی که یاد شهیدان(فلسطین) نمی‌کنند
اِبن زیاد هم چه بسا سینه می‌زند

فردا شکوه نصرُ مِنَ الله دیدنی‌ست
وقتی قدم به ساحت آدینه می‌زند

حسین، حسین ...

نظرات