وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نوری میان عرش معلا درست کرد با نورِ فاطمه به جهان جان دمید و بعد ما را گدای اُمِّابیها درست کرد ما را شبیه خلقتِ بیانتهای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشکهای مادرِ ما آب آفرید با گریههای فاطمه دریا درست کرد از تاروپودِ چادرِ مادر نخی گرفت حَبلُالمتین برای گداها درست کرد جنّت که خود میان شبستان فاطمه است سجّاده ای به گوشهی ایوان فاطمه است بال فرشتگان خدا غرق حسرت خاک گلیم حجرهی زندان فاطمه است فرموده مصطفی که فدایش ود پدر جانی که است در تنم تز آن فاطمه است نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش ز نمکدان فاطمه است مشهور شد به کریمی حسن در اهل بیت خوان حسن نتیجهی احسان فاطمه است عالم همه بی سر و سامان کربلاست امّا حسین بی سر و سامان فاطمه است