ای آفتاب دین مرا دریاب ارباب

ای آفتاب دین مرا دریاب ارباب

[ حاج منصور ارضی ]
ای آفتاب دین مرا دریاب ارباب ۲
واكن ز نورت بر دلم، هر باب، ارباب

در ظلمت شب بی‌فروغت بی‌پناهم
گم می‌شوم بی‌رويت ای مهتاب، ارباب

دنيا پر از دام هوی و خود پرستي است
دستم بگير از دامن مرداب، ارباب

ای چشمه‌ی خورشيد ما را رهنمون باش
تا آب بشناسيم از سرداب، ارباب

ای ناجی دلها و نَجّينا مِنَ الغَم
دريای غم شد گِرد ما گرداب، ارباب

تنها اميد ما به يك موج الحسين است
دريا پر از طوفان و ما غرقاب، ارباب

ما را به درياي محبّت راه بردی
اما بخوان محشر هم از احباب، ارباب

ما پرچمي غير از ولايت بر نداريم
ما را جدا كن از صف احزاب، ارباب

اي ناخدای کشتي عشق و شهادت
اين جمع را بشمار از اصحاب، ارباب

شش گوشه‌ی تو قبله گاهِ اصليِ ماست
اي قتلگاهت، برترين محراب، ارباب

اي كربلا در انتظار مهدي تو
با آخرين منجي بگو بشتاب، ارباب

عمه کلافه از شب و بیداری من است
اینجا مخل خواب همه زاری من است

این رد چوب دست یزید است بر لبت ۲
یا اینکه چوب خط طلبکاری من است

گفتم که میرسی و بغل میکنی مرا ۲
پس سینه‌ات کجاست که بهداری من است

پلک تو میزند به کجا پیش من بمان
انصاف ده که نوبت بیداری من است

باقی است عطر بوسه‌ی تو بر لبم هنوز
این تک متاع دکه‌ی عطاری من است

این مسجد کبود پر از طاق ضربی است
این جای دست‌ها سر معماری من است

در گردنت نشد که کنم حلقه دست خویش
تنها وصال تو سبب خاری من است

با گریه‌ی تو در دل بازار آب رفت ۲
پیراهنی که خلعت بازاری من است

لعنت به نیزه‌ای که ز کام تو لب گرفت ۲
قفل لبت به دست حرم داری من است

گفتم كه شام وصل چو مويت دراز باد
بايد براي موي بلندتري دست و پا كنم

بيعت نكرده بود به دستم حنا هنوز
شد قسمتم ز خون اثري دست و پا كنم

پيراهني بس است برای مسافرت
ديوانه‌ام كه دردسری دست و پا كنم 

بابای من، بابای من، بابای من، بابای من ۲

(من دختری دردانه‌ام، ویران نشین عشقم ۲
با قد خم، سلطان غم، آزاده‌ی در عشقم) ۲

من دختری دردانه‌ام، ویران نشین عشقم ۲
من عاشق بابایم شهیده‌ی زهرایم

بابای من، بابای من، بابای من، بابای من

ای شانه‌ی گیسوی من نگاه دلجوی تو
بنگر زخم ابروی من شبیه ابروی تو

برآسمان فریادم بابا برس به دادم
بابای من، بابای من، بابای من، بابای من ۲

(وقتی جدا از قافله، نیمه شب دخترت شد
پهلوی من، بازوی من شبیه مادرت شد) ۲

در آن وحشت صحرا، هم ناله‌ام شد زهرا
بابای من، بابای من، بابای من، بابای من

من دختری دردانه‌ام ویران نشین عشقم ۲
با قد خم، سلطان غم ازاده‌ی در عشقم

من عاشق بابایم، شهیده‌ی زهرایم
بابای من، بابای من، بابای من، بابای من

شام غم‌های من غمزده را آخر نیست ۲
لاله‌ای همچو تن خونی من پرپر نیست

گوشه‌ی پلک گشا صورت من خوب ببین ۲
شک مکن دختر تو پیر شده مادر نیست

یا که پای سر تو جان دهم امشب بابا
یا به والله قسم دختر تو دختر نیست

کودکی سنگ زد و گوشه‌ی ابروم شکست ۲
دیگر این ظرف ترک خورده چونان ساغر نیست

آنکه شمشیرکش است دست ضخیمى دارد ۲
ضربه‌ی سیلى‌اش از ضرب لگد کمتر نیست

گیسوانم همه خیرات سر تو دادم ۲
پنجه‌اى نیست که پیچیده به موى سر نیست

دختری را خانه در ویرانه بود ۲
باده، اشک و چشم او، پیمانه بود

تشنه بود و سینه‌ای پُردرد داشت
در درون سینه، آه سرد داشت

پیکر و بازوی او، آزرده بود
بسکه در ره، تازیانه خورده بود

بهر همدردی زهرای جوان ۲
داشت از سیلی به صورت او نشان 
 
از دویدن در قفای قافله
هر دو پایش بود پُر از آبله ۲

ساحل زخم گلویت دل دریای من است ۲
موی تو سوخته اما شب یلدای من است

خواب دیدم بغلم کرده‌ای و میخندی ۲
گل لبخند تو شیرینی رویای من است

واي بابا چه بلايي به سرت آمده است؟ ۲
لبت انگار ترك خورده‌تر از پاي من است

من به عشق تو سر سوخته را شانه زدم
ديده وا كن به خدا وقت تماشاي من است

عمه از دست زمين خوردن من پير شده ۲
نيمي از خم شدن قامت او پای من است

میچکد خون سرم روی پای دخترم
دست زخمی شانه‌ی مویت شده

در خرابه روزگار تا مقیمم کرده است ۲
ای پدر با من بگو کی یتیمم کرده است؟

(کی بریده حنجرت را قفا؟
بعد تو سیلی و روی بچه‌ها) ۲

هرشب به یاد قصه‌هایی که تو میگفتی
 خوابیدم و گفتم خدا بابا نمی‌آید

شرمنده‌ام ای ماه افتادی به دامانم
 دستم ورم کرده دگر بالا نمی‌آید

(روی خاک غم قصه‌ی تو را مینویسم و ناله میزنم ۲
غصه‌هایی از داغ کربلا مینویسم و ناله میزنم) ۲

(وای بعد تو شدم زار و دربه در
زار و در به در
وای ای پدر مرا همرهت ببر
همرهت ببر) ۲

حسین، یابن فاطمه، یابن فاطمه، یابن فاطمه ۲

ای بهشت من لاله‌ی تو در باغ ارغوان گشته نیمه جان ۲
مو سپیدی‌ام روسپیدی‌ام پیش غصه‌ی عمه‌ی کمان 

ای راس غرق خون پیکرت کجاست
 پیکرت کجاست
ای ماه من بگواصغرت کجاست
اصغرت کجاست

حسین، یابن فاطمه، یابن فاطمه، یابن فاطمه ۲

در کنج ویرانه اسفند و قرآنه ۲
بال و پری نمانده تا بسوزه پروانه ۲

فرش غریبانه، موی پریشانه ۲
بال و پری نمانده تا بسوزه پروانه ۲

رویش شبیه داغ دل لاله سیاهه
شام وصال آخر این خورشید و ماهه
امشب سه ساله کشته‌ی یک جرعه نگاهه 

(بلبل خموش از داغ بهاره در نیمه‌ی شب ۲
کشتی شکسته پهلو گرفته بیچاره زینب) ۲

ابتا حسین جان، ابتا حسین جان، ابتا حسین جان ۲

آمد به دیدارم شمع شب تارم ۲
شب تا سحر ز درد گوش پاره بیدارم ۲

میریزد اشک غم از چشم خون‌بارم
شب تا سحر ز درد گوش پاره بیدارم ۲

(گیرم به دامن راس به خون نشسته‌اش را
شویم به اشکم خون دو چشم بسته‌اش را
بوسم من امشب زخم سر شکسته‌تش را) ۲

ابتا حسین جان، ابتا حسین جان، ابتا حسین جان ۲

دختری داشت شه دین که رقیه بودش نام
ز بی مهری گردون رخ بختش شده سیلی خور ایام

زهجر پدرش روز عیان در نظرش شام
جفا دیده و رنجیده هم از کوفه هم از شام

بسی سنگ ستم بر سر او ریخته از بام
ز خونین جگری دربدری بی‌پدری تلخ و راکام

 بشیرین سخنی گشت شبی گرمِ نوا نوحه سرا‌ گفت که ای عمّه
چه شد تاج سرم، کو پدرم؟ زینبش آورد بپاسخ

که ایا نور دو چشمان ترم باب کبارت بسفر رفته
که از فرقت آن شاه مرا هوش ز سر رفته

 پس آن طفل در آن گوشه‌ی ویرانه بنالید و بزارید
چو بلبل بپریشانی احوال و را خواب ربودی و بدیدی
 که در آن واقعه خوش سایه‌ی اقبال بسر دارد
و در برج شرف، جای به دامان قمر دارد
و مأوای در آغوش پدر دارد و میگفت
ای پدر کاش به جای سر تو میشکستند سر رقیه

رقیه خون شد دلم
خرابه شد منزلم

ابتا یا حسین، ابتا یا حسین، ابتا یا حسین،

دونه دونه اشکاش، میریزه روی پاهاش
گریه میکنه نم نم، مهمونش رسیده

(داره آروم آروم، با مژه روی خاکا
جارو میزنه اما، قامتش خمیده) ۲

سوخته، اگه برگ یاسمن ۲
عمه، موهامو شونه بزن
امشب، اومده بابای من

(بابا یتیمی زوده برام ۳) ۲

یادته تو صحرا، همسفر بودیم با هم ۲
تو به نیزه و من هم، با دو دست بسته

یادته بین راه، روی خاکا افتادی
ابروهات شکست بابا، مثل قلب خسته

(سوخته، اگه برگ یاسمن
عمه، موهامو شونه بزن
امشب، آمده بابای من) ۲

(بابا یتیمی زوده برام ۳) ۲

رد پای من در، خاک غم پر از تاول
از پی سرت گشتم، هر کجا به صحرا

شب سرد و طوفان، نیمه شب من افتادم
با دل پر از غصه، در کنار زهرا

سوخته، اگه برگ یاسمن
عمه، موهامو شونه بزن
امشب، آمده بابای من

بابا یتیمی زوده برام

نظرات