هفده روزه داداش که تو قم مهمونم نه خرابه، نه زندونم اینجا همه نامحرمن، در اَمونم اینجا زِ پشتبوم میریختن گُل برام قربونی کردن جلو پام هِی فکر زینب افتادم تو شهر شام عزیز بودم، ندیدم جز عزیزی اینجا کسی رسم نداره کنیزی شامیان سدِ راه میکردند دختران را نگاه میکردند ماجرا را به زور میگویم از درخت و تنور میگویم *** اینجا مسیر کوچهها خوب است، خوبم حالا که احوال رضا خوب است، خوبم وقتی نگاه مردها خوب است، خوبم از بس فنا گردیدهام من در برادر *** دروازه باز شد، زینب تو معطل رقاصهها شد هجوم آوردن، گوشوارهی گوش رقیه رو بُردن *** ای سایهی بالا سرِ خواهر، برادر ای جان از جان خودم بهتر، برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت میشوم مادر برادر ای سوره چشمی بر منِ آیه بینداز یعنی نگاهی هم به همسایه بینداز یک بار دیگر بر سرم سایه بینداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر در کوچهها با حال بیمارم نبردن وقتی رسیدم سمت بازارم نبردن این معجری را که سرم دارم، نبردن اینجا چه شأنی دار این معجر برادر *** گفتم با چشمِ تَر مَستی، اسم بابامو نبر تا اینو گفتم شد دردسر سیلی خوردم من از عمه گریونِ تو توی دستمه دندونِ تو زجر رو هم ببخشم جونِ تو من نمیگذرم از خونِ تو سر تو رو بُرید، شبیه وحشیا همهاش میگم بابا جونم *** بیتو دِق کردمو پنهون کردم پهلو دردَمو اسیر زجر نامردمو جوری زد غش کنم چون میخواست خواهش ازش کنم *** تو ازدحام بازار، پردهنشینا شدن معذب با سنگا شد شکسته میون کوچه غرور زینب تو روی نیزه بودی، عزیزاتو با طناب آوردن کشون کشون ماها رو میون بزم شراب آوردن *** بستری بود ولی همسخن خوبی بود جریان داشت در این خانه صدای من و او رفتی و آخر سر پهلوی تو خوب نشد همه گفتند علی نیز مُداواش نکرد کم میشه، وقتی میسوزی بدن جمع میشه کجا شوهر موقع درد نامحرم میشه؟ بَلوا شد، پای قنفذ هم به خونهام وا شد سر سیلی زدنش دعوا شد *** کافیست بِین روضه بگویند ای رُباب از ما دو قطره اشک گرفتن چه راحت است *** بر درب حرم داشت لگد میزد حیف در بین لگدها لگدی کشت مرا محسن پسرم داشت لگد میزد حیف *** ارباً اربا یعنی پاییزت کن کشتهی شمشیرهای تیزت کنن تازه وقتی تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریز ریزت کنن *** ای علمدار تو رو با علَم زدن قد و بالای تو رو به هم زدن چارهزار کمون به دست یکی یکی اومدن روی تنت قدم زدن *** باید که تاریخ را دوباره مرور کرد تاریخ قتل حسن، فاطمیه است اگه اون روز، روز پُر سوز یه کمی بودم بزرگتر توی کوچه میشدم من سپر تن تو مادر *** هفت پشتم از هراس روز محشر غصه داشت حسینی گفتم و خیرش به اجدادم رسید