هرکسی آماده‌ی خدمت به این دربار شد

هرکسی آماده‌ی خدمت به این دربار شد

[ حاج منصور ارضی ]
هرکسی آماده‌ی خدمت به این دربار شد
از همان بدو ورودش محرم اسرار شد

پا به خیمه می‌گذاری قید دنیا را بزن
باخت آن قلبی که مشغول غم اغیار شد

پیش صاحب خانه فکر خود نمایی را نکن
آنکه با اخلاص شد، سنگ صبور یار شد

یک سلام از دور دادم زود حل شد مشکلم
هر زمانی که برایم زندگی دشوار شد

عالم و آدم همه دور تو می‌گردند حسین
زندگی ما به یمن روضه‌ها پربار شد

بی بضاعت هستم اما تو کمم را میخری
می‌نویسی نام من را گرچه یک دینار شد

مادر پیرم که شد خانه نشین از درد پا
از غم روضه نرفتن عاقبت بیمار شد

نیزه بر پهلو که زد بدجور افتادی زمین
شد همانی که میان ان در و دیوار شد

قلب من آتش گرفت و ناله‌هایم شد بلند
روضه‌خوان تا خواند زینب وارد بازار شد

سفیر کربلا در کوفه‌ام من
غریب نینوا در کوچه‌ام من
پس از بیعت چه با من مرد کوفه
اسیرم کرد در این شهر و کوچه

بنام دین علیه دین چه‌ها کرد
مرا همسفره‌ی درد و بلا کرد

نمک خوردند با من بی‌حیاها
نمکدان را شکستند اهل دنیا

ز شب تا صبح با من عهد بستند
پس از مغرب همه پیمان شکستند

طلا را با خدا تعویض کردند
وفا را بر جفا تعویض کردند

پی تصمیم رأی خانواده
شدن از بی ثباتی بی اراده

شدن از زرق و برق این دو روزه
همه در امتحان دین رفوزه

شنیدن از خبر چین حکومت
ز شام آید سپاهی با خصومت

دروغ محض شد اخبار رایج
که مسلم سخت از دین گشته خارج

به هم گفتند با ایما اشاره 
که در راه است مشتی گوشواره

خبر اید از شهر مدینه
رسد خلخال‌های بی قرینه

ز یمن کاروان بختی بلند است
پر از انگشتری و دستبند است

میان کوچه‌ی نیزه فروشان
تمام کاسبان مست و خروشان

چه تیراندازها بد در خروشند
به هم تیر سه شعبه می‌فروشند

به اهل خانه‌ی خود وعده دادند
به زودی صاحب سودی زیادند

به بانوهای خود گویند از دین
که چندین چادر و معجر بیاریم

یکی با دخترش گوید از ان سو
اگر شد آورم چندین النگو

مرا یک حرف باشد با تو آقا
میا کوفه حسین جان جان زهرا

گریه برای من، نشانه‌ی ایمان است
شهادتین من، ذکر حسین جان است

منم اول قتیل، مسلم ابن عقیل
کوفه میا حسین

نظرات