هر کی یه تیکه برده پس، تو قتلگاه بدن نیست به پیر مرداشون بگین، عصا واسه زدن نیست خنجرا دنبال چیان، تو این بدن که جون نیست محتضره ولی سرش، به سمت آسمون نیست خنجر و بین دست، که قاتلش گرفت و شمر و جانِسو نگو، زهرا دلش گرفت شمشیر میبُره و، نیزه میدوزتش هر کی رسید یه تیکه برد، تبرک از تنش حسین، واااای...