نمیدونه کسی از درد و از غمم

نمیدونه کسی از درد و از غمم

[ سید حجت بحرالعلومی ]
نمیدونه کسی، از درد و از غمم
بعد از تو فاطمه، بی یار و همدمم

گفتم که خاک غم، سر دنیا نکن
با دل مرتضی، اینجوری تا نکن

حرفام و تو از چشام، بخون بخون بخون
اگه میشه پیش من، بمون بمون بمون

واااای واااااای...

از ازل فاطمه مادرم بوده
پسرش مونس و همدمم بوده

روز محشر اگرم پسر نگه
میگه این غلام اکبرم بوده

اولین خیمه‌ای که برات زدم
با چادر نماز مادرم بوده

بعد مرگم می‌دونم همه میگن
یا حسین جمله‌ی آخرم بوده

بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا

تشنه‌ی آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا

نظرات