من که دیوانه شدم دربهدری را بلدم (جز در خانهی تو، هیچ دری را نزدم)۲ (من گنهکار ترینم، که گرفتار توام)۲ من فقط ماله توام، با همهی خوب و بدم یا بکُش، یا که حلالم کن و بگذر از من یا ببر کرببلا و بده حکم ابدم (لات و اوباش سر سفرهات آدم شدند)۲ من اگر آدم خوبی نشدم بیخردم من خطا میکنم اما تو شفاعت بلدی بر زخمهای روی تنت گریه میکنم بر تاول به روی بدنت گریه میکنم