
من شدم مایهی آزار ببخشید مرا بدی من شده تکرار ببخشید مرا در سرم فکر گناه و به لبم ذکر دعا من شدم عبد خطاکار ببخشید مرا غفلت از یار ضرر داشت برایم آقا نشدم لایق دیدار ببخشید مرا ****** ای با خبر از فراق ای عشق آن عاشق بی خبر منم من مأنوس شب و خدا تویی تو آن غافل بی سحر منم من در خانهی تو فقیر آمد چون رفت یتیم اسیر آمد در باز کن ای کریم و بنگر آن سائل پشت در منم من من را تو ندیدی و گذشتی من را نخریدی و گذشتی آن یرده که با هزار فریاد میگفت مرا بخر منم من هر روز که با تو عهد بستم فردا شد و بازهم شکستم آن نوکر بیوفا که هر روز شد بهر تو دردسر منم من ای پیرزن کلاف در دست از مشتریان یوسفی تو قدری ز کلاف خود به من ده چون از تو فقیرتر منم من برخیز که کاروان مهیاست ننشین که سفر به سمت عقباست حالا که علی طلایه دار است آمادهی این سفر منم من