مادر مادر چشمت روز بد نبینه

مادر مادر چشمت روز بد نبینه

[ روح الله بهمنی ]
مادر مادر مادر مادر
چشمت روز بد نبینه، درد زینبت همینه
دیدم که نشسته قاتل، با خنجر به روی سینه

بشکنه دستش، بشکنه پاش
منو می‌کشه صدای خنده‌هاش

مادر مادر مادر مادر 
چشمت روز بد نبینه، شد کرببلا مدینه
دیدم جای نعل تازه، روی استخوان سینه

گوشه‌ی گودال، تا که رسیدند
پیراهنش رو صد نفر یکجا کشیدند

حسین وای...

نظرات