ما حسینی گشته‌ایم از قبل دنیا با حسن

ما حسینی گشته‌ایم از قبل دنیا با حسن

[ روح الله بهمنی ]
‌ما حسینی گشته‌ایم از قبل دنیا با حسن
ما خودِ کربُبلا هستیم اما با حسن 

هرکه گریَد بر حسن در وقت گریه بر حسین
طور دیگر قُرب دارد پیش زهرا با حسن 

هست در نام حسن جان هم جلال و هم جمال 
من زیارت می‌کنم هر پنج تن را با حسن 

یک کریم از هر چه دارد هر دو عالَم کافی است 
کار ما افتاده است امروز وفردا با حسن

من که هرچه درد دیدم شد مداوا با حسین 
من که هر بیچاره دیدم گشت آقا با حسن

کم اگر آورده‌ای در دخل و خرج خانه‌ات 
کار و بارت می‌شود تنها مهیا با حسن 

گاه‌گاهی شمع روشن کن به سقّاخانه‌ای 
نذر کن روز فرج را پیش آقا با حسن 

نذر کن باهم حرم سازیم بر خاک بقیع 
پیش قبر فاطمه آییم آنجا با حسن 

ترس در این سیره هرگز جای اظهاری نداشت
یک طرف دنیا و ظلمش یک طرف ما با حسن

گفت لا یوم و درد و دیوار با او گریه کرد

حجره‌ی او شد حسینیه حسینش مستمع 
قبل عاشورا مُحرم گشت پیدا با حسن

قاسمش جای رجز فرمود اَنا ابن الحسن 
تا بهم ریزد سپاهِ کُفر تنها با حسن 

اَزرق شامی زمین افتاد قاسم نعره زد 
کربلا کامل نمی‌گردید اِلّا با حسن 

روز محشر هر کسی دنبال آقایی‌ست کاش
مادرش آنجا صدا می‌کرد ما را با حسن 

هرکه گریَد زیر این خیمه یقیناً می‌شود
مادر زهرا سلام الله علیها با حسن

حسن، جانم حسن، حسن، حسن، حسن 
خونین کفن حسن، حسن، حسن، حسن

***

فاصله کم شده کمانداری تیر‌ها را دقیق‌تر می‌زد
یک نفر برا تن زخمی نیزه‌اش را عمیق‌تر می‌زد

نظرات