قطره ای اشک به گلدان دو چشمم برسان دیدهی خشک، بیابان و سرابم کرده نکند از سگ بازار نجف خسته شدی نکند حیدر کرار عتابم کرده به تنفس دمِ ایوان نجف محتاجم به خدا هر چه طبیب است جوابم کرده آنقدر پشت در بسته نشاندند مرا مادرت نوکر دربار، خطابم کرده پای دیگ دم تو، جوش حرم را زدهام گورهام، مستی ششگوشه شرابم کرده به حسابم برس اما برسانم به حسین تا بدانم که مرا باز حسابم کرده