شب و روز منو خون کرده این دل منو از خونه بیرون کرده این دل از آن روزی که رفته حاج قاسم هوای شهر کرمون کرده این دل میگن از دیدنی سرشاره کرمون میگن آئینهی ایثاره کرمون جدا از مرقد شاهِ نعمت الله مزار حاج قاسم داره کرمون فدای سوز و حالت حاج قاسم زدن آتیش به بالت حاج قاسم کنار حضرت موسی بنِ جعفر شهادت شد حلالت حاج قاسم چو هنگامهی جنگ آغاز شد در تازهای رو به او باز شد ز کرمان بیامد به سمت جنوب کجا رفت آن روز و شبهای خوب که قاسم در این خاک بالنده شد خداوند را برترین بنده شد در این خلک قاسم به باور رسید ز فرمانده گردان به لشکر رسید از این خاک پل زد به افلاک او سفر کرد از غربت خاک او به همراه مردان پاک و رشید به مجنون، شلمچه، هویزه رسید دلی داشت از جنس دریا و کوه سراسر غرور و سراپا شکوه دلی داشت از جنس اصل شهید شهادت کجا داشت چون او مُرید دلی داشت زخمی، دلی داشت ریش که پیوست آخر به یاران خویش به شیرازی و همت و عاصمی علی هاشمی، احمد کاظمی ز دنیای بیروح ما دل بُرید به بغداد شد آن تَهَمتَن شهید که او تشنهی وصل و دیدار بود که با نفس خود گرم پیکار بود کسی دیده بودی بدون هراس برای شهادت کند التماس کسی دیده بودی که دنیا به او کند روی او دور از این آرزو همه فکر و ذکرش شهادت شود هنه لحظههایش عبادت شود کسی دیده بودی که مانند او به پیش شهیدان کند سر فرو کند دستگیری ز طفل شهید بگوید برایش ز عشق و امید ز فردای روشن که از آنِ ماست که این راه فردای ایران ماست همان دم که گفتم ار این ماجرا دلم رفت در وادی کربلا تویی اکبرِ اِرباً اِربا شده چه ظلمی که با قاسم ما شده تو را بود چون بو فضای مرید کنار تو شد خنده بر لب شهید ابومهدی آن یار دیرین تو که او بود سرلشکر دین تو درِ معرفت آن زمان باز شد که سرلشکر عشق سرباز شد شبی یاد دارم که چون رهبری به خوانِ شهیدان چو میزد سری سلیمانی آن پاکمردِ رشید به همراهی رهبرش با امید در آن حلقهی مِهر همراه بود که رهبر چو خورشید و او ماه بود ز یاران سخن رفت و از یاوری شفاعت یکی خواست از رهبری شنیدم که آن رهبر پاکمرد چنین گفت با جمله اهل نبرد که در پیش پاکان این روزگار نشاید شفاعت از این خاکسار چو اصرار آورد رزمندهای تبسمکنان گفت با خندهای همان رهبر نازنین کای عزیز چو فردا شود در صف رستخیز شفیعان محشر شهیدان شوند سپس رو به جانبازان آورند همین مادران و پدرها هنه که خوردند خونِ جگرها همه شفیعان محشر همینهاستند همه نور چشم و دل ماستند سپس ناگهان سید رادمرد نگاهی به سردار عُشّاق کرد که این حاج قاسم شفاعت کند شفاعت به روز قیامت کند که او هم یکی از شهیذان ماست که او بندهی راستین خداست کنون پهلوان قاسم نامدار شده پهلوان همه روزگار کنون جانب غزه رو میکنیم دگر باره خون از وضو میکنیم همه در رَهِ عشق جان میدهیم دوباره جهان را تکان میدهیم همه جان و تن هدیهی دین کنیم بیا رو به سمت فلسطین کنیم همه مردِ میدانِ هیجا شویم به سوی تلآویو و حیفا شویم بیا باز از آسمان و زمین بتازیم بر گنبد آهنین شهیدان لبنان، سلام ای دیار غریبان قدس شهیدان لبنان، شهیدان قدس خوشا با شهیدان دمی دم زدن شب ظلم را باز برهم زدن خوشا سر نهادن به راه امام زما بر شهیدان غزه سلام فلسطین اگر زخمی از کینههاست به بالای هر دست، دست خداست بتازید یاران، خدا یار ماست کلید ظفر دست سردار ماست کنون پرچم فتح را در جهان سپاریم دست امام زمان ای شهیدانِ به خون غلطانِ خوزستان درود لالههای سرخ پَرپَر گشتهی ایران درود بهر آزادی قدس از کربلا گذشت از کنار مرقد آن سرجدا باید گذشت خیز ای رزمندهشیر خانه از دشمن بگیر ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش بهر نبردی بی امان آماده باش آماده باش یا حضرت صاحب زمان آمادهایم آمادهایم بهر نبردی بیامان آمادهایم آمادهایم حسین حسین حسین شهید کربلا حسین...
دمت گرم سردار صدای جبهه ها
عالی بود انصافا... خدا حفظش کنه. حالمون جا اومد
عالی بود صدای حاجی دل ادمو میبره تو فضای مخلص شهدا