با نوای کاروان بار بندید همرهان این قافله عزم کرب و بلا دارد الرحیل ای خفتگان هم سفر با عاشقان سوی حسین رفتن لطف و صفا دارد پست و بالا بیشمار هست در این رهگذر وادی صحرای عشق نیست خالی از خطر یا ز جان باید جان یا بباید داد سر چون کربلا دیدن بس ماجرا دارد بانگ هل من ناصر از پیشتاز آید به گوش پیروانش جان به کف محو این صوت و سروش قلب ها اندر تپش سینه ها اندر خروج خوش دلنشین آهنگ آن دلربا دارد خیمه گاهی در یمین پایگاهی در یسار پاکبازان پر شتاب سوی جانان رهسپار از ورای ماسهها بارگاهی آشکار دیدار جانانه رنج و بلا دارد سرزمین با صفا جبههای پر شور و حال رهروانی تیز چنگ رو معراج کمال چون دو سردار شهید جانب قرب و وصال الحق عجب حالی این جبهها دارد شیرمردانی دلیرروی مرکبها سوار نوجوانی ز پی همچو باران بهار بهر شرکت در نبرد اشک ریزان زار زار این منظره رجحان بر عقل ما دارد نوبهار آمد پدید فجر صادق بردمید میزند بیدار باش هر زمان خون شهید تا به کی خواب گران گاه بیداری رسید جیش در دل عشق خدا دارد از عروج لاله ها حور و صحرا گلشن است وز فروغ کبریا جبهه حق روشن است از قوای کربلا در تزلزل دشمن است وز فروغ کبریا جبههی حق روشن است جیش خمینی بر حق اتکا دارد هر که در راه خدا جان و سر ایثار کرد از همه هستی گذشت رو سوی پیکار کرد در مسیر کربلا چهره را خونبار کرد اجر عظیمی در نزد خدا دارد لشکر قرآن و دین همچو کوهی استوار بر شهیدانش کنند در دو عالم افتخار نصر حق معلمی آشکار است غم مدار تا کشتی اسلام زین ناخدا دارد