صداى شرشر بارونه

[ عباس قانعی ]
صداى شرشر بارونه
‎دم مجنونه
‎شب سامون دل بى سر و سامونه

‎وارث تيغ دو دم اومد
‎قمرم اومد
‎گل بريزيد پدر مشك و علم اومد

‎اومد همونكه دلبر هر دلبره
‎ فرزند آسمونى دو مادره
‎لب تشنه ها بيايد شب آب آوره

‎شد اجابت دعاى حسين
‎داده امشب خداى حسين
‎يار و ياوربراى حسين
‎آره ساقى العطاشاى حسين

‎ذكر ياحسينه رو كامش
‎دلا تو دامش
‎تو شناسنامه ى زهرا اومده نامش

‎به خدا ماه شب تاره
‎دل و دلداره
‎اسد بيشه ى غيرت و علمداره
 
‎اصلا نداره تا زير چرخ كبود  
‎تا دور بمونه از نظراى حسود
‎اسپند عقيله دور سرش كرده دود
 
‎يوسف دلرباى حسين
‎مرد مشكل گشاى حسين
‎همنوا با صداى حسين
‎آره ساقى العطاشاى حسين

ذكر حيدر روى سربندش
‎سرِّ لبخندش
‎وقت رزمش مى زنه خنده خداوندش

‎وقتى ميره وسط ميدون
‎نمياد بيرون
‎تا بشه ميمنه تا ميسره قبرستون

‎وقتى حريف نداره يل تك سوار
‎وقتى ميشن با برق نگاش تار و مار
‎دشمن مى گرده دنبال راه فرار
 
‎عاشق و مبتلاى حسين
‎جونشو ميده پاى حسين
‎حيدر كربلاى حسين
‎آره ساقى العطاشاى حسين

منبع: موسسه ادبیات آیینی بی پلاک

نظرات