علیاکبر بدنش پخش شد امّا تن تو آنقدر نیزه فرو رفته به هم پیچیده چادر و مقنعهها را همه محکم کردند خبر کشتن تو بین حرم پیچیده سرت از چند طرف ریخته بر دامن من سر و موی تو به نیزه چه کنم پیچیده؟ شمر برخیز بیا کار مرا یکسره کن نسخهی مرگ مرا داغ علم پیچیده *** گَر سرت را سر زانو بکشم میریزد سر تو بس که جراحات مُکرر دارد به که گویم که علمدار رشیدم حالا قامتی با قد یک طفل برابر دارد یک نفر گفت چرا دست گرفته به کمر یک نفر گفت حسین داغ برادر دارد