(سخته قاتل کسی، همسر خودش باشه) ۲ بار غصه و غمهاش، یاور خودش باشه سخته واسه شاهی که لشکر خودش باشه عمری محرم راز مادر خودش باشه (چقدر سخته که سرداری نجنگیده خسته باشه) ۲ به روی امام شهری، همه درها بسته باشه (با غربتش هرجایی میسوزه میسازه) ۲ تو هیأتش تنهایی میسوزه میسازه حسن غریبِ مادر... سخته مقتل کسی خونۀ خودش باشه تکیهگاه غمدیده شونۀ خودش باشه سخته اینکه یک غریب امید خودش باشه روضه خون روضهای که دیده خودش باشه (یه نوجوونو کی دیده که موی سرش سفید شه) ۲ برادرش پشت اون در قبل تولد شهید شه (همش میگه وای مادر میسوزه میسازه) ۳ به یاد مسمار در میسوزه میسازه حسن غریب مادر...