روز دوشنبه بود که فصل بهار ما میسوخت پشت در همۀ روزگار ما هر کس رسید تیشه به پای درخت زد زخمیست شاخههای پر از برگ و بار ما دیوار شهر پشت مرا سختتر شکست کوچه نگو که ریخت دل بیقرار ما چاره نبود غیر همین خونجگر شدن وقتی ترک ترک شده قلب انار ما از موقعی که یاس حرم قد شکسته شد پهلو شکستهاند تمام تبار ما ما قد شکستهایم از آن دم که پشت در زد میخ روی پهلوی دار و ندار ما ما را به روی دست چو آیینه میبرند خیلی شکستنیست دل غصهدار ما **** من ایستاده بودم دیدم که مادرم رفت قاتل گهی به کوچه گه بین خانه میزد