کنج ویرانه عجب شور و نوایی دارد (مرغ شب)2 ناله کند وَه چه صدایی دارد گلسِتان جای تو صیاد، قفس لانهی من آخر این مرغ گرفتار، خدایی دارد () (): پدرش گفت: نه ای نور دو عین هست این بلبل گلزار حسین پدرش گفت: برو در بر او (بین چه آورده فلک بر سر او)2 تو چرا غمزده و نومیدی؟ تو مگر داغ برادر دیدی؟ (گفت: منشین بر در ویران به بَرَم)2 تو پدر داری و من بیپدرم (خوش به حال تو که بابا داری)2 به روی دامن او جا داری