نکنه رمضان بگذره خدا از ما نگذره مهمانی آخرش میرود علی خانهی دخترش میرود () (): عمه گفت: بابا میخواد میدون بره بابا کی میخواد منو مدینه ببره؟ بابا کمرت را غم عباس شکست گَردِ آن بر دل من هم بنشست بابا بر دل غمزدهی دختر تو بس بُوَد داغ علیاکبر تو ای پدر رو بگو من پسر زهرایی بلکه دست از سر تو بردارند داغ تو بر دل من نگذارند باباجونم