دلم را غرقِ احساس آفریدند

دلم را غرقِ احساس آفریدند

[ احمد واعظی ]
((دلم را غرقِ احساس آفریدند) ۲
(به رنگ سُرخ گیلاس آفریدند) ۲) ۲

(درون دیده‌ام گنجی نهادند) ۲
(که از آن گنج الماس آفریدند) ۲

(سرای سینه‌ام را غرقِ در نور) ۲
تُهی از شر خنّاس آفریدند
 
(و قلبم را که پُر بود از ولایت) ۲
(بهشتی از گُل یاس آفریدند) ۲

(زبانم را مدیحه‌خوان گُل‌ها) ۲
برای خارها داس آفریدند

و قلبم را که پُر بود از ولایت 
بهشتی از گُل یاس آفریدند 

درون دیده‌ام گنجی نهادند 
که از آن گنج الماس آفریدند 

(خلاصه هرکه را از تربت عشق) ۲
(لبالب شور و احساس آفریدند) ۲
 
(خداراشکر از لطف الهی) ۲
(مرا از عشق عبّاس آفریدند) ۳

یا اباالفضل...

نظرات