دل شکسته شُد، مرثیه‌خوان

دل شکسته شُد، مرثیه‌خوان

[ امیرعباسی ]
دل شکسته شُد، مرثیه‌خوان
برای دُختِ موسی بن جعفر

تمامِ هست‌و دار و ندارم
فدایِ دُخت موسی بن جعفر

به دیدنِ، برادرَش 
آمد ولی نشد، حاجتش روا

به خاکِ قم، زِ درد و غم 
در حسرتش شده، جانِ او فدا

آید از سویِ طوس
عطر پیراهنش

ذکرِ جانش شده 
وقتِ جان دادنش

(جانم رضا) 3
***

به خاکِ مقدمش بوسه زن شد
چو سَرو و نسترن، یاس‌و سُنبُل

به موقعِ ورودِ به قم شد 
تمامِ محملش، غرقِ در گل

دلا بسوز، دلا بسوز 
از داغِ زینب‌و شامِ پُر بلا

به یاد آن، دمی که دید
رأسِ برادرش را به نیزه‌ها

هجمه و ازدحام
طعنۀ خاص‌و عام

رأسِ بر نیزه‌ و
سنگِ بالای بام

(مولا حسین) 3
***

نظرات