دل دل نکن مسجد نرو دلشوره دارم

دل دل نکن مسجد نرو دلشوره دارم

[ روح الله بهمنی ]
دل دل نکن، مسجد نرو، دل‌شوره دارم
خب دخترم، تو بی‌قراری بی‌قرارم

این چند ساعت، راه رفتی گریه کردی
مهمان من، یک لحظه هم بنشین کنارم

هر بار دستی بر محاسن می‌کشی تو
من دست‌هایم را به روی سر گذارم

امشب شدی مثل شبِ تشییعِ مادر
از گریه‌هایت، خاطراتی تلخ دارم

کم‌تر بگو یا فاطمه، بس کن دلم ریخت
میل حبیبت کرده‌ای، طاقت ندارم
 
دیدم کُلونِ در به شالت گیر کرده
تصویر شد، کوچه به پیش چشم تارم 

یادِ غلاف قُنفُذ و دست مُغَیره 
از داغیِ مسمار عمری داغ دارم

ای پیرِ نورانی نبینم غرقِ خونی 
دارم سپیدی‌های مویت می‌شمارم

امشب دعا کردم زمین خورده نبینم 
تا موقع برگشتنت چشم‌انتظارم

نظرات