خود را حراج کرده‌ام آقا بیا بخر

خود را حراج کرده‌ام آقا بیا بخر

[ سیدرضا نریمانی ]
خود را حراج کرد‌ه‌ام، آقا بیا بخر 
من بینواتر از همه‌ام، بینوا بخر 

چانه نمی‌زنم به خدا حرف، حرفِ توست 
بی‌ارزشم اگرچه، مرا بی‌بها بخر 

دیگر به روی دست خودم باد کرده‌ام 
یا ورشکسته‌ام بکن آقا وَ یا بخر 

آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من 
من بی‌وفا قبول، تو ای باوفا بخر 

دَرهم قبول کن همه‌ام را هر آنچه هست 
دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا، بخر 

بی‌آبروتر از همه‌ام، بدترم نکن 
یک گوشه مخفیانه مرا بی‌صدا بخر 

من بَرده‌ی توام که به بازار بَرده‌هام 
گرچه سیاه چهره‌ام، این برده را بخر 

تو پادشاه‌های جهان را خریده‌ای 
این‌‌بار را ضرر بکن و یک گدا بخر 

یا که مرا نبر به حرم، بی‌حرم بکش 
یا نه، مرا ببر وسطِ کربلا بخر

افتاده بین قتلگاه، تو چنگ کینه‌ی سپاه
نداره دیگه جون پناه، پناه عالم

باور نداره زینب، اما داره می‌بینه
رو سینه‌ی داداشش، شمر لعین می‌شینه

بالای گودال، هی میره از حال
پیر شده زینب، قد هزار سال

پاشو که زینب، با این شرافت
باید بپوشه، رخت اسارت 

سالار زینب...

نظرات