به غمت خیره شدم دیدهی گریان دارم یاد گیسوی توام وضع پریشان دارم لنگ بودم پدرم گفت الهی بحسین ۲ تا به امروز چنان رزق فراوان دارم هفت پشتم همگی گریه کن حزن تواند رود اشکم که در این دامنه جریان دارم سوختم پای غمت دو و ورم غلغله شد داغ تو پر برکت بود که خواهان دارم من از این روضه به آن روضه شدم دربدرت دل به عشق تو سپردم سر و سامان دارم پنج نوبت سر سجاده تو را جار زدم پنج نوبت به کرامات تو اذعان دارم شوری نذر تو دنیای مرا شیرین کرد به نمکدان سر سفرهات ایمان دارم لحظهی مرگ مرا سخت در آغوش بگیر مثل حر در بغلت مردن آسان دارم عاقبت تشنگیات جان مرا میگیرد۲ من که آمادگی دادن تاوان دارم کاش یک قطره لب خشک تو را تر میکرد تا قیامت گله از غفلت باران دارم پنج تن سوره شاکله زینب عصمت الله کامله زینب غایت صبر و حوصله زینب اسد الله قافله زینب نطق طوفانی است این بانو حیدر ثانی است زینب منشا خیر، رود رحمت شد مثل یک کوه با صلابت شد بهترین جلوهی شجاعت شد حامی اصلی ولایت شد جان پناه امام عاشوراست آینه دار غیرت زهراست چند وقتی است چشم تر دارم از غم بی کسی خبر دارم هرچه باشد دو تا پسر دارم دو پسر نه، دو تا سپر دام بی نقاب آمدند ماه شوند تیرهای کمان شاه شوند ای مهربان برادر من یادگار عزیز مادر من تا ابد سایهی تو بر سر من پیشمرگ گلوت حنجر من این دوتا را قبول کن از من جان زهرا قبول کن از من فارغ از هر تصوری آقا تو چرا در تحیری آقا؟ تا که از غصهها پری آقا نیزه کمتر که میخوری آقا اذن میدان بده رها بشوند قبل تو این دو سر جدا بشوند