به شام قافله را با عذاب آوردم

به شام قافله را با عذاب آوردم

[ سید حجت بحرالعلومی ]
به شام قافله را با عذاب آوردم
برای دست یتیمان طناب آوردم

به روی نیزه سر شیرخواره را 
عمدا درست پیش نگاه رباب آوردند

برای اینکه دلش بیش‌تر به درد آید 
مدام روبه‌رویش ظرف آب آوردند

به بُلبُلان چمن از زبان من گویید 
به خواب ناز رفته گلم کس صدا نکند

زبان عربی...

نظرات