ای کریمِ دیار تنهایی! خاکبوسِ درت شکیبایی حسنی تو، حسن، حسن امّا بیشتر از سه بار زیبایی کودک هشت سالهی مادر پسر غیرتی زهرایی «یا حسن» با حسین میگوییم تپش قلب سینهزنهایی ... آتش افتاده بین سینه بگو از غم و غربت مدینه بگو یاس در پیش چشم ما له شد