ای برکت و سرچشمه‌ی این جوی چشمم

ای برکت و سرچشمه‌ی این جوی چشمم

[ حیدر خمسه ]
ای برکت و سرچشمه‌ی این جوی چشمم
سوی تو می‌چرخم تو هستی سوی چشمم

دارم دو تا عکس از رُخت را توی چشمم
هرچه بگویی چشم‌بسته روی چشمم

من تا ابد رعیت، تو هم آقا و سلطان
از تو فقط دستور و از من چشم قربان

جانِ خودت از قلب من غم را نگیری
از سینه‌ام شور دمادم را نگیری

خالی‌ست دستانم پرچم را نگیری
از شام تارم ماهِ ماتم را نگیری

خورشید را نور رُخت شرمنده کرده
اسلام را ماه مُحرّم زنده کرده

جانم به این اشک و عزا که دل‌فریب است
بی‌چاره آن کس که از این بی‌نصیب است

این روضه‌ها از آرزوهای حبیب است
آقا غریب است و گدایش هم غریب است

این غربت و مظلومیت ارثیه‌ی ماست
تا روز محشر یا حسین مرثیه‌ی ماست

نظرات