
اگرچه حقیرم، لیاقت ندارم پناهی جز این در به جانت ندارم شکستم دلت را، دلم را شکستند من از کار دنیا شکایت ندارم بدون اجازه به سویت دویدم تو رَدَم نکن، برگ دعوت ندارم ز چشمت بیُفتم به خواری میافتم نگاهم بکن گرچه قیمت ندارم سرم هرچه آمد، گناه خودم بود که گوشی برای نصیحت ندارم اگر تو کنارم نباشی قیامت امیدی برای شفاعت ندارم دلم لک زده، کربلا قسمتم کن نیازی به غیر از زیارت ندارم دو چشمم شده وقف غمهای جدت به جز گریه کردن عبادت ندارم از آن دَم که بر نیزه زد تکیهاش را ز تنهاییاش جز خجالت ندارم ***** ای عشق اول و آخر من ای مهربانتر از مادر من یا واهِبَ العَطایا، یا مُنتَهَی الرَجایا یا دافِعَ البَلایا ارباب تشنهی سر جدا، خون بهایت خدا اَلسَلامُ عَلیٰ ساکنِ کربلا یا حبیبی حسین ... mohjat_net ***** الهی، من آن بندهی روسیاهِ تو هستم که از جامِ لا تَقْنَطُوایِ تو مستم ببین بر درت گردن گنج نشستم الهی تو آنی که هستی، من اینم که هستم ***** چادرت را بتکان، روزیِ ما را برسان ای که روزیِ دو عالَم همه از چادرِ توست ***** دستِ من گیر، که این دست همان است که من سالها از غم هجران تو بر سر زدم ***** به سمت گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من اَلشِمرُ جالِسٌ عَلیٰ، نفس مادرش گرفت سر را بُرید و روبهرویِ خواهرش گرفت