اهل قم خیر ببینید که غوغا کردید

اهل قم خیر ببینید که غوغا کردید

[ محسن عرب‌ خالقی ]
اهلِ قم خیر ببینید که غوغا کردید
احترامی که به این دخترِ زهرا کردید

اهلِ قم خیر ببینید، پناهم دادید
با سلام و صلوات آمده، راهم دادید

همه گفتید: گوییا سمتِ شما منشأِ خیرات آمد
همه گفتید به هم: عمه‌ِ‌ی سادات آمد

اهلِ قم خیر ببینید، گلاب آوردید
تا که دیدید که لب‌تشنه‌ام، آب آوردید

اهلِ قم خیر ببینید، مراقب بودید
تا نیفتم زِ روی ناقه، مواظب بودید

اهلِ قم خیر ببینید، محبّت کردید
کوچه را وقتِ عبورم همه خلوت کردید

*گرفت راهِ زنی را به کوچه، راه‌زنی
در آن محلّه که بسیار رهگذر دارد*

*نوشته‌اند که پیشانی‌اش به جایی خورد*

اهلِ قم خیر ببینید، مودّت دارید
سرِ ناموسِ خدا این همه غیرت دارید

جز به زن‌های عفیفه نسپردید مرا
مثلِ عمه، سرِ بازار نبردید مرا

دستِ من را سرِ بازار نبستی ای قم
مثلِ عمه، سرِ من را نشکستی ای قم

مثلِ عمه، غمِ دلدار مرا پیر نکرد
زیرِ پایِ احدی چادرِ من گیر نکرد

* * * *  
*غمی بزرگ در سینه‌ام مرا عذاب می‌دهد
تو را صدا که می‌زنم، شِمر جواب می‌دهد*

*حق بده گر چنین خمیده شدم
قدرِ پنجاه سال، دیده شدم*

*اگرچه خم شده‌ام، تکیه بر عصا نکنم
ز یادِ من نرود، با عصا زدند تو را*

به جز خدا، احدی را دگر صدا نزده‌ست
تکیده هست ولی، تکیه بر عصا نزده‌ست

شهیدِ داغِ حسین است و ما در این فکریم
که سر به چوبه‌ی محمل زده‌ست یا نزده‌ست

نظرات