امشب لبالب می‌شود دخلِ همه خَمّارها

امشب لبالب می‌شود دخلِ همه خَمّارها

[ حاج محمود کریمی ]
امشب لبالب می‌شود دخلِ همه خَمّارها
با جام مِی وا می‌شود از تشنگان افطارها

گویند کافر می‌شوم، مست و قلندر می‌شوم
بی پا و بی سر می‌شوم، سردسته‌ی عیّارها

از شوق دست افشانم و شعرِ جنون می‌خوانم و
در پای دارِ عشق چون حلّاج‌ها، تمّارها

تسبیح و جام و مُهر و مِی، تکلیفِ عقل و عشق کِی؟
من خسته‌ام از این همه تکرارِ استغفارها

عهد کردم که ننوشم مِی و مستی نکنم
بجز از امشب و فرداشب و شب‌های دگر...

از قلبِ قرآن و زبور، انجیل و تورات و صُحُف
موعود می‌آید برون از کلّ استفسارها

از پرده گر آید برون، توحید می‌گردد فزون
بت می‌تراشند از قدِ رعنای او حجّارها

جای تمامِ فرش‌ها پیش قدوم یار ما
می‌گسترانند انبیاء عمّامه‌ها، دستارها

آیینه‌ی حق مُنجلی، در آینه روی علی
تکثیر شد در آینه تا آسمان، کرّارها

امشب که عطرآگین فضا از بوی نرگس می‌شود
پای و سر و دست و دلم از شوق بی‌حس می‌شود

عهد کردم که ننوشم مِی و مستی نکنم
بجز از امشب و فرداشب و شب‌های دگر...

*****

از آب زمزم قطره‌ای بر رُخ بزن، بیدار شو
از جام کوثر قطره‌ای بر لب بزن، هُشیار شو

بر لوح تقدیر دلت از عرش می‌آید قلم
بر بندگی اصرار کن، گنجینه‌ی اسرار شو

از قیدها آزاد شو، از اهل عشق‌آباد شو
مُستَشهَد بَینَ یَدَیهِ حضرت دلدار شو

هستی همه از هستِ او، دل را بِده در دستِ او
بردار خود را از میان، بر دار شو، سردار شو

دنیاست مملو از فِتَن، روح بصیرت بی بدن
این جسمِ ناسوتی بِنِه، لاهوت را طیّار شو

نفْس و نفَس خیرات کن، حبّ علی اثبات کن
پای رکاب نائبش مقداد شو، عمّار شو

نور اباصالح ببین، می‌تابد امشب بر زمین
با حضرت روح‌الامین در سامره احضار شو

بر دامن مادر گُلی خوابیده از نسل علی
لالاییِ مادر ببین، مادر منم، بیدار شو

در آسمانِ عصمتِ چشمِ خدای دلبری
پیداست مِهر مادر و برق نگاهِ حیدری

*****

بیت کرَم، بیت خدا، بیت امامِ عسکری 
دستِ پُر از خالیِ من محتاج لطفِ داوری

گوید فرشته زیر لب با خویشتن یا لَلعجب
بعد از محمّد آمده بار دگر پیغمبری

از هوش رفته یاسمن بر روی دامان چمن
افتاده یاس و نسترن بر شانه‌ی نیلوفری

جمعِ کمال انبیاء، جمعِ جمال اولیاء
رُخسار ختم الاوصیاء در قابِ دستِ عسکری 

عالَم دَم از او می‌زند، فریادِ "یا هو" می‌زند
خورشید سوسو می‌زند در پیش ماهِ دلبری

در قابِ قوسِینش ببین محرابِ جبریل امین
قد قامتِ ای اهل زمین سرو بلند حیدری

تا من گدای او شدم، حاتم گدای من شده
دیوانه‌ام گر رُو کنم بر آستان دیگری

امشب به پای مَهدِ تو، نور دعای عهد تو
آماده کردم سینه را تا انتقامِ مادری

پای رکاب حضرتت، وقتِ ظهور قدرتت
جبریل می‌آرد برای روی خُودت شَهپری

وقتِ قیامت ای بنازم صورِ اسرفیل را
خصمِ علی بیند در آن دَم کار عزرائیل را

عهد کردم که ننوشم مِی و مستی نکنم
بجز از امشب و فرداشب و شب‌های دگر...

داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیم
دل ندارم که دهَم من به دل‌آرای دگر

نظرات