اطفال در حیاط تو سر گرم بازیاند بازی نکرد هیچ کسی با تو آن زمان تنها تو را یزید به بازی گرفته بود با یک سر بریده و یک چوب خیزران سلام خانم ایتها الصدیقةالشهیده ای نوهی مادر قد خمیده گنبدت هم مثل موهات سفیده تو گرسنه موندی تا که نوکران سیر بشند حق بده که از غم تو جوونا پیر بشند تو گرسنه موندی و سیر زدنت بچه بودی جوونا و پیر زدنت ای بمیرم که با زنجیر زدنت در را شکست آن که نفهمید هیچ وقت حتی به روی او در این خانه باز بود