از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام

از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام

[ حاج مهدی سماواتی ]
از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام
ای تا ابد چراغ هدایت، تو را سلام

اِبن‌ُ الرضایِ دومِ زهرا، دهم امام
حق را تمام مظهری و مظهر تمام

فرزند نُه ولی، پدر پاک دو ولی
در چارده جمال ازل، چارمین علی

ای گنجِ بی‌حدود خدا در خزانه‌ات
باغ بهشت، عکسِ در آستانه‌ات

بارِ غمِ تمامیِ امت به شانه‌ات
صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

بیت‌الحرامِ اهل سجود است کوی تو
روشن‌گرِ تمام وجود است روی تو

روح مسیح می‌دمد از سامرای تو
کعبه سلام داده به صحن و سرای تو

موسی به رود نیل زده با عصای تو
وحی خداست در نفسِ جان‌فزای تو

کهف تُقی، حقیقت تقوا، گلِ تقی
جانِ جهان فدای تو یا هادیَ النقی

تعریف ما و وصف شما هست نابه‌جا
توصیف ما کجا و مقام شما کجا؟

از تو همه عنایت و از ما همه رَجا
حتی درندگان به تو دارند اِلتِجا

آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم
در داستانِ زینب کذابه دیده ایم

حق از تو، در تو، با تو بُود در تمام حال
نورید نورِ، نورِ خداوندِ ذوالجلال

هرکس که در محبت‌‌تان یافت اتصال
دوزخ بر او حرامِ و بهشتش بُود حلال

در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست
آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست

دشمن به حضرتت ستمِ بی‌حساب کرد
در ظلمِ خود به آلِ پیمبر شتاب کرد

یک روز، قبرهای شما را خراب کرد
روزی تو را تعارفِ بزمِ شراب کرد

یک روز ریخت خونِ دلت را به ساغرت
یک روز کَند قبرِ تو را در برابرت

در مجلسِ شراب به دل بود آذرت
دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت

دیگر سرِ بُریده نمی‌دید خواهرت
دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت

دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود
دیگر سرت میانه‌ی تشت طلا نبود

*****
جا داده‌ای به پرده زنان خود، ای لعین
شادی از اینکه پرده‌ی ما را دریده‌ای

نظرات