از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده

از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده

[ محمدرضا میرزاخانی ]
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه، ام البنین بوده

کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر ام‌البنین، ام‌البنین شد این‌چنین بوده

خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده

ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی‌شک همسر شیرِ خدا، شیرآفرین بوده

برای بچه‌های فاطمه مادر شدن کم‌ نیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده

هزار عباس اگر می‌داشت تقدیم حسین می‌کرد
نخوان ام‌البنین اورا که ام‌العارفین بوده

اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده


(بَه از آن روز که قابل گشتم 
با در بیت مقابل گشتم

من در آن لحظه چه خوش اقبالم
دختر شاه به استقبالم

دست بانوی حرم بوسیدم
خاک پایش به بصر مالیدم

گفتم این بیت حریم لاهوت
من کنیزم به دیار ملکوت

آمدم خادم این در باشم
خادم دختر حیدر باشم)
***

(آن قدر خرج ولایت گشتم
مورد لطف و عنایت گشتم

تا خدا مزد ولایم را داد
 که به من گل پسری زیبا داد)
***

(نمیشه باورم اصلاً افتادی روی زمین و
حالا چجوری بدم من جواب اُم بنین و

این همه نیزه چجوری جا شده رو پیکر تو
سرت شکسته بگو کی عمود زده به سر تو

ای پناه حسین بدون تو بی پناهه حسین
ریخته روی زمین با نیزه ها تکیه گاه حسین

مشک تو یه طرف کنار فرات علم یه طرف
تیکه تیکه ی دستایی که شده قلم یه طرف)

(صد رحمت به پیکر اکبر
شدی اندازه‌ی علی اصغر)


(خیز از جا، ای علم‌دار سپاه
آب بردار و ببر در خیمه‌گاه

در حرم گوید رقیه العطش
طفل من از تشنه‌کامی کرده غش)

(تو مثل جون عزیزی، اگر که برنخیزی 
رقیه ام رو میبره عدو برا کنیزی

خیمه ها میشه غارت 
زن ها میرن اسارت

میشه به زینب تو
جلو چشام جسارت)

(عباس که رفت آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر زِ روی خواهرش رفت)

نظرات