
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند خاکِ شما شدند و هوادارِتان شدند زیباترین اَهالیِ دنیای عشق هم یوسف شدند و گَرمیِ بازارتان شدند لُطفِ شماست این که تمامیِ اَنبیا بِالإِتّفاق سائلِ دربارتان شدند آنها که پای مِنَّتِ چشمِ کریمتان بیسَر شدند، تازه بِدهکارتان شدند نِفرین به آنکه مِهرِ تو را سَرسَری گرفت یا هرکه حاجت از حَرَمِ دیگری گرفت اِیجِلوهی خداییِ بیاِنتها، حسن خورشیدِ روشنِ سحرِ سامرا، حسن امشب عروجِ زخمیِ بالِ مرا بِبَر تا سامرا، مدینه، نجف، کربلا، حسن در بِینِ خانوادهی زهرای مرضیه باید شَوَند تمامِ علیزادهها حسن زنجیرهی محبّتِ زهراست دینِ من با یک حسین و چهار علی و دوتا حسن سوگند میخوریم خدا لشکری نداشت روی زمین اگر حسنِ عسگری نداشت آنکه مرا فقیرِ حَرَم میکند تویی یک التماسِ پُشتِ دَرَم میکند تویی آنکه در این زمانهی بیاعتبارها با یک سلام مُعتبرم میکند تویی آنکه برای پَر زدنِ سامراییَم هر شب دعا برای پَرَم میکند تویی آنکه مرا برای خودش، خانهی خودش با یک نگاه دَربهدَرَم میکند تویی آنکه تورا همیشه صدا میزند منم آنکه مرا همیشه کَرَم میکند تویی شکرِ خدا گدای امامِ حسن شدم خاکیترین کبوترِ بامِ حسن شدم