آغوش باز در وسط بی‌پناهی‌ام

آغوش باز در وسط بی‌پناهی‌ام

[ حاج محمود کریمی ]
آغوش باز در وسط بی‌پناهی‌ام
ای آرزوی دور، خیالات واهی‌ام
من سائل همیشگی این نواحی‌ام
قبل از ازل به مقصد چشم تو، راهی‌ام

درد آمدیم پیش تو؛ درمانمان کنی
مشتی گلیم؛ با دمت، انسانمان کنی

تنها حلاوت پس هر تلخ‌کامی‌ام
ای شعله‌ی غیور به هنگام خامی‌ام
گرچه اهانت است به تو، هم‌کلامی‌ام
با خود خیال کن، من عاشق ‌جزامی‌ام

روی مرا مقابل مردم، مزن زمین
امشب کنار سفره‌ی خالی من، نشین

درد جنون و داغ مرا، عشق چاره‌کرد
شوقت برای کشتن من، استخاره‌کرد
تیغت، کفن به جسم نحیفم قواره‌کرد
بند دل مرا به هوای تو پاره‌کرد

تیغی بکش که شوق تو در رگ‌رگ من است
اصلاً حیات، حاصل این‌گونه مردن است

فکر تمام قومی و بخشش، بهانه‌ات
مرز تمام خاک زمین، آستانه‌ات
دست خدای عزّوجل روی شانه‌ات
درویش خانواده! چه خاکی‌ست خانه‌ات

عالم، دخیل‌بسته‌ی چشم ملیح توست
چادرنماز حضرت زهرا، ضریح توست

در خاطرات کفر، نشان یادگاری‌ات
تازه است هم‌چنان اثر زخم کاری‌ات
نقل است رعد‌و‌برق هوای بهاری‌ات
خوف زمین به‌موقع طوفان‌سواری‌ات

با غرّش تو، حدّنصاب اجل شکست
تو خواستی و فتنه‌ی اهل جمل شکست

دست مرا به وادی تو، می‌کشد جنون
شور قیامت است در اعماق این سکون
دریای صبر تو، رسد آخر به دشت خون
از گوشه‌ی سکوت تو، زد کربلا برون

فریاد شاه کرب‌وبلا از خروش توست
اصلاً حسین در غم یم‌، باده‌نوش توست

نظرات